شبکه یک - 30 تیر 1402

"غارت سیستماتیک" دانشگاه‌های ایران و جهان(پروژه isi و دلالان داخلی "بردگی علمی")

نشست (خطر کنترل از راه دور "نظام آموزشی، پژوهشی کشور"توسط هلدینگ‌های نیویورک) _ تیرماه ۱۴۰۲

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر اساتید بزرگوار، خواهران و برادران. و تشکر از دوستان که دعوت فرمودند عنوان دانشگاه تراز انقلاب را دوستان فرمودند و چون شامل بسیاری از ابعاد از تولید علم تا تولید عمل در یک نظام آموزشی – پژوهشی شامل می‌شود طبیعتاً ارکان و ابعادی دارد که من می‌خواهم به یک بُعد آن اشاره کنم که ما را گرفتار کرده است و با این که دانشگاهیان تراز انقلاب زیاد داریم دانشگاه تراز انقلاب غیر از دانشگاهیان تراز انقلاب است. شاید هیچ دانشگاهی در جهان به اندازه دانشگاه‌های ایران استاد و دانشجوی متدین و سالم نداشته باشد یعنی حتماً سطح متوسط دانشگاهیان ایران از سطح متوسط جامعه ایرانی حتماً هم به لحاظ تعهد و هم تدیّن و البته تخصص بالاتر است. در این بحثی که می‌خواهیم داشته باشیم این پیشفرض ماست.

آن موضوعی که می‌خواهم دوستان را راجع به آن حساس‌تر کنم که البته همه شما توجه دارید. این است که دانشگاه‌های جهان از جمله دانشگاه ما بطور سیستماتیک در حال غارت شدن است. غارت پژوهش‌ها، غارت استعدادها، غارت بودجه‌ها توسط مکنده‌های قوی که به تمام دانشگاه‌های جهان لوله‌کشی شده‌اند به شیوه‌های مختلف با سازوکارهای مختلف. با اسم‌های شیک. قبلاً پدیده‌هایی به نام فرار مغزها و ثروت مغزها از این چیزها مطرح بود و خیلی وقت‌ها هم بطور فیزیکی و مکانیکی سفارتخانه‌ها رسماً بچه‌های خانواده‌های اثرگذار را بورسیه می‌کردند در تمام کشورهایی که تحت تسلط آن‌ها بودند. کم و بیش در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین. اولین بورسیه‌هایی که از ایران زمان قاجار رفتند رفته بودند پزشکی و مهندسی و صنایع نظامی یاد بگیرند آن‌ها به آن‌ها گفتند که این‌ها به دردتان نمی‌خورد! شما بیایید ما به شما تعلیم و تربیت و علوم انسانی یاد می‌دهیم بعد شما را ایران می‌فرستیم که معلم و استاد شوید بعد خودمان را از طریق شما تکثیر می‌کنیم دیگر لازم نیست که امضاء انگلیسی و فرانسوی و روسی و آمریکایی پای پایان‌نامه‌هایتان باشد. احتیاجی به این که اسم جاسوس روی تو بگذار نیست. اصلاً لازم نیست کشور او بروی! همان‌جا باش ما برای تو برنامه داریم یک طرح جامعی تعریف می‌کنیم که شما در یک رقابت ظاهراً علمی یا واقعاً هم علمی ولی کاملاً شخصی نه ملی، در عرصه پژوهش و نوآوری و تولید علم شرکت کنید فقط به درآمد آن و منافع آن برای خودت بیندیش. این که در طرح جامع چه کسی و کجا داری عمل می‌کنی و مجموع این پایان‌نامه‌ها و پژوهش‌ها و استعدادها و بودجه‌ها در تمام کشورهای مختلف جهان به شکل آبیاری قطره‌ای چگونه در یک مخزن می‌ریزد و آن کسی که کلیددار آن مخزن است هم آن دسترسی واقعی دارد بقیه دسترسی‌های صوری و نمایشی است و هم او برای آن خزانه معرفتی تصمیم می‌گیرد! این به چند شیوه انجام شده است. من می‌خواهم به این ISI دوستان را توجه بدهم.

خب یک بحث و اختلافی بوده با دو طرف افراط. یک عده اساساً معتقد بودند که علم، علم نیست مگر این که مقاله‌هایتان آن‌جا چاپ شود! و وقتی با این‌ها صحبت می‌شود مثل عوام حرف می‌زنند. دیدید بعضی‌ها از پشت کوه می‌آید یک‌جوری علم می‌گوید که معمولاً چیزی هم بارشان نیست ولی پرچم علم و علمی را یک جوری بالا می‌برند مثل آدم‌های گرسنه‌ای که سر یک سفره‌ای رسیدند و از بقیه داغ‌تر، از خود دانشمندان متخصص آن رشته، دانشمندانه‌تر حرف می‌زنند! این عقده علمی شناخته شدن، عقده این که چه زمانی برچسب دانشمند و متخصص و پروفسور به من می‌زنند، بدون هیچ توجه یا حساسیت در مورد یک ملت، کشور، مردم خودت، بدون توجه به سیاست‌هایی که پشت صحنه در همه ابعاد دارد عمل می‌کند. این‌ها فقط در این حوزه این کار را نکردند در حوزه هنر و سینما همین کار را کردند، در حوزه پایانه‌ها و بورس نفت و طلا در جهان همین کار را کردند. ملت‌ها جدا جدا دست و پا بزنند یک چیزیکی گیر خودشان بیاید و چیزهایی به منابع ثروت و قدرت این‌ها اضافه بشود. از جاه‌طلبی‌های شخصی و اهدافی که معمولاً مناسب افراد بی‌شخصیت است از این نقطه ضعف استفاده می‌کنند معمولاً در جوامع شرقی و به قول این‌ها کشورهای جنوب افراد معمولاً این عقده را دارند که چه زمانی باشد که آن‌ها به ما بگویند شما دانشمند هستید! او به ما بگوید که شما باسواد هستید! او به ما بگوید که تو روشنفکر و هنرمند هستی تا او نگوید قبول نیست. بعد نمی‌پرسد که او به چه کسی می‌گوید؟ چه وقت می‌گوید و چرا؟ ظاهر صحنه علمی است، اصطلاحات علمی است، دکور صحنه علمی است، ادبیات علمی است ولی شما کافی است یک مقدار واقعاً علمی به قضیه نگاه کنید نه عوامانه و تبلیغاتی. یک مقدار دقیق که بشوید ببینید سیر تولید علم در جهان چگونه دارد به خزانه‌ای می‌رود که منّت هم سر تو می‌گذارد که مقاله‌ات را چاپ کردم برو پز بده! و تو حق نداری بپرسی که این زحمات و مقالات ما کجا می‌رود؟ بر چه اساسی امتیاز می‌دهی؟ بعدش چه می‌شود؟ به ملت من چه می‌رسد؟

خواهران و برادران عزیز من می‌خواهم عرض کنم ما با یک سیستم پیچیده برده‌داری مواجه هستیم که برده‌های آن از بردگی لذت می‌برند و خوش‌شان می‌آید. خوشش می‌آید از این که برای ارباب بیگاری کند از شلاق خوردن لذت می‌برد! این‌ها می‌گویند جهان سومی‌ها گرفتار مازوخیسم هستند! وقتی پیش چشم ارباب باشد از خودآزاری لذت می‌برند. او لبخند بزند یک لبخند او کافی است! او به من دانشمند بگوید من دیگر شب خواب ندارم.

این‌جا دوتا دیدگاه افراطی از دو طرف داریم یکی کسانی که نتیجه می‌گیرند اساساً این مقالات علمی و میزان ارجاع به آن‌ها هیچ اهمیتی ندارد. و بلکه کل آن فقط و فقط یک توطئه برنامه‌ریزی شده است. من این را نمی‌گویم. اما یک چیزی می‌گویم که به این نکته کاملاً توجه دارد یعنی این حرف را کاملاً عاری از حقیقت نمی‌دانم ولی در عین حال معتقد هستم که این حرف را می‌پذیریم که کسانی می‌گویند در پایانه‌های مقالات علمی بین‌المللی از جمله isa ما باشیم حضور داشته باشیم مقالات ایرانی شناخته بشود به آن‌ها ارجاع داده بشود، تعداد آن‌ها بالا برود، فایده‌اش چیست؟ در سطح دانشگاه‌های جهان ما را بشناسند به مقالات ما ارجاع بدهند ما در رتبه‌بندی تولید علم نمره بگیریم و خود همین باعث تشویقکی از طرف یک نهاد به اصطلاح علمی بی‌طرف - ظاهراً – این خودش روحیه می‌دهد و نشاط‌بخش است. تا این مقدار قبول است. لازم هم هست. ما جزیره نیستیم که رابطه‌مان را با دانشگاه‌های جهان، مقالات علمی قطع کنیم. خیلی خوب است که یک بورس رقابت علمی بین همه دانشگاه‌های جهان باشد. منتهی اگر از این طرف بام افتادیم و توجه نکردیم که این خزانه به چه کسانی دارد سرویس می‌دهد و به چه کسانی نمی‌دهد؟ چطوری طبقه‌بندی می‌شود؟ بر چه اساسی؟ با چه معیاری؟ برای کدام منافع؟ اگر به این فکر نکنیم مثل آن برده‌ای هستیم که داریم بردگی می‌کنیم و می‌خندیم و لذت می‌بریم و نمی‌دانیم که داریم سواری می‌دهیم.

یک وقتی این انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها که کشورهای آفریقایی را غارت می‌کردند گفت ما یک وقت رفتیم دیدیم زیر پای این‌ها پر از طلا و الماس است بعضی‌هایشان که نمی‌دانند بعضی‌هایشان هم که می‌دانند اهمیت آن را نمی‌دانند. دو – سه بار رفتیم با زور این‌جاها را بگیریم دیدیم باید ارتش بیاوریم و هزینه کنیم و نگهبانی بدهیم. گفتیم چرا این کارها را بکنیم؟ به خود اینها مأموریت می‌دهیم که با افتخار کاری که ما می‌خواهیم برایمان بکنند! بعد می‌گوید به رئیس قبیله قراردادی نوشتیم یکی رنگ مو، چون موهای ما زرد بود ما تجهیزات و امکانات داشتیم فکر کرد این باید موهایش زرد بشود به خیالش هرچه زردتر بشود بهتر است. یکی این که به او یاد دادیم که باید زرد کنی! این خوشحال بود ما یک رنگ مویی به او دادیم خودش سیاهپوست بود و موهایش زرد شد نمی‌فهمید که چقدر قیافه‌اش مسخره شده است. یکی هم یک ساعت دیواری توی کشتی داشتیم که این خراب شده بود وقت را نشان نمی‌داد ولی گاهی زنگ می‌زد! این را آوردیم به او دادیم. بعد می‌گفت این رئیس قبیله این ساعت دیواری را به گردنش بسته بود آویزان کرده بود موهایش هم زرد، آن وقت این‌طوری این‌طوری توی قبائل راه می‌رفت! به جایش کل منابع الماس آن منطقه را به ما واگذار کرد. بعد ما گفتیم که ما می‌خواهیم برای شما اشتغال ایجاد کنیم این مزرعه‌هایتان که این‌قدر درآمد ندارد کشاورزی و دامداری را رها کنید بیایید اینجا کارگر ما بشوید. یعنی به دست خودتان منابع خودتان را دو دستی به ما تقدیم کنید متشکر هم باشید و تازه خیلی هم سود کردید. موهای رئیس قبیله‌تان را نگاه کنید! این همان آدم قبل است؟ و از همه مهمتر این که به خودش آویزان کرده است! شما باور می‌کنید که با ما همین کار را کرده‌اند؟! ما الآن همان رئیس قبیله هستیم! دل‌مان را خوش کردند که داریم مقالات علمی می‌نویسیم به جایش موهایتان و کله‌تان را زرد کردیم! این را باید دید آن را هم باید دید.

ما بین دو خطر هستیم یکی این که تا می‌خواهیم توجه بدهیم که مقالات علمی بنویس، رقابت جهانی بکن اما عاقلانه، یک عقلانیتی هم در کارتان باشد که شما دارید برای چه چیزی و چه کسانی هزینه می‌کنید؟ خروجی‌اش برای این ملت و مردم چیست؟ از آن طرف هم می‌گویند این‌ها می‌خواهند ایران را منزوی کنند و علم از جدا کنند! اگر کسی این حرف را می‌زند او هم به اندازه تو احمق است! حتماً باید در بورس رقابت جهانی در لبه مرزهای علمی بود اما شما نه بودجه بی‌نهایت دارید نه استعداد و نیروهای بی‌نهایت و نه وقت بی‌نهایت؛ و نه امنیت علمی و اقتصادی دارید، تحریم علمی هستید، تحریم اقتصادی هستید، حتی مقالات ISI را تو نمی‌توانی بروی بخوانی باید از یک طریقی دور بزند بیاید با اجازه و گزینش شده! حتی امکان مراجعه به مقالاتی که در همین منابع هست به تو نمی‌دهند. تو تصمیم نمی‌گیری در چه موضوعی، چه مقالاتی برای حل چه مشکلاتی نوشته بشود، این تصمیم قبلاً گرفته شده است! معیار نمره دادن قبلاً تعیین شده است که چه کسی نمره می‌دهد چرا نمره می‌دهد؟ بعد با این‌ها چه کار می‌کند؟ ما با این دوتا طرف افراط مواجه هستیم و به نظر من این دوتا در این بُعد خاص پژوهش و تولید مقالات یک طرف می‌گوید اصلاً معیارهای دانشگاه‌های جهانی را ولش کن ما منزوی بشویم بعد کم‌کم می‌بینیم که این‌قدر منزوی می‌شویم که دوباره می‌خواهیم چرخ را از اول اختراع کنیم! اسمش را هم بومی می‌گذاریم!

از این طرف هم دارید می‌دوید ولی نمی‌فهمی که تو را به یک گاری بستند! داری می‌دوی اما کجا داری می‌روی و چه چیزی را داری می‌بری؟ من می‌خواهم خواهش کنم به این دوتا بُعد توجه کنیم و این اصلاً مسئله این جناح و آن جناح نیست بلکه یک فکری است که مثل لجن در ذهن‌ها تزریق کردند و هست.

همین الآن که انقلاب است می‌گوید ما باید در دولت روحانی همین تیپ‌ها بودند در دولت خاتمی هم همین تیپ‌ها بودند اصلاً کشور دست اینهاست آدم‌هایش عوض می‌شوند! این خط همان خط حاکم است و بعضی‌هایشان سوء نیت دارند و در حد جاسوسی هستند که بعداً معلوم می‌شود که این‌ها به کجا وصل هستند. ولی بعضی از اینها نادان هستند و استدلال‌های آبکی درست همان کارهایی را می‌کنند که دشمن می‌خواهد! مثلاً استدلال‌های این‌ها را ببینید. من اصلاً نمی‌خواهم بگویم سوء نیت، بلکه نادانی که کار سوء نیت را می‌کند. کار و هدف دانشگاه چیست؟ کار و هدف دانشگاه تولید دانشمند است! اولاً مگر دارد دانشمند تولید می‌کند؟ دانشگاه‌های کل جهان را می‌گویم، دارید کارمند و بوروکرات و تکنوکرات تربیت می‌کنید تازه اگر کارآمد باشد. این دانشمند نیست. بعد در هیچ جای دنیا دانشگاه نمی‌آید بگوید من می‌خواهم چند میلیون دانشمند تربیت کنم! شما چند میلیون کارشناس ارشد و دکتر بیکار و ناراضی و عصبانی تولید کردید. ده‌ها و صدها رشته الکی، نه استاد داشتید فقط ساختمان و پول داشتید! الحمدلله مشکل اشتغال خودمان حل شد. به چه درد می‌خوری؟ یعنی اگر تک تک این دانشگاه‌ها و دانشکده‌های ما، دولتی و غیر دولتی، تک تک رشته‌ها باید دوباره توضیح بدهند و جواب بدهند که شما به چه درد می‌خورید؟! همه‌مان مشغول هستیم ولی کسی شاغل نیست. شاغل غیر از مشغول است. چند نفر شاغل هستند؟ کدام دانشکدهها و رشته‌ها و اساتید و پایان‌نامه‌ها، کدام پژوهش‌ها؟ کدام مقالات اگر نبود به لحاظ اقتصادی و علمی برای این کشور یک اتفاقی می‌افتاد. این ملاک اصلاً توی ذهن چنین آدم‌هایی نیست. اصلاً کجای دنیا گفتند که باید این‌قدر تولید دانشمند بکنیم که به خودکفایی برسیم! اصلاً این جمله معنی دارد؟ خودکفایی در چه چیزی؟! خودکفایی در تعداد دانشمند! می‌دانید یعنی چی؟ می‌گوید ما باید این‌قدر دانشگاه بسازیم و کارمند بگیریم و به کل ملت یک دکترا بدهیم. شاه می‌گفت هر ایرانی یک پیکان، ما می‌گوییم هر ایرانی یک دکتری. می‌خواهیم همه را دکتر کنیم. بعد این همه دکتر به چه دردی می‌خورند؟! هیچی به درد نمی‌خورند. بعد مگر سمت‌ها جا هست. هیئت علمی دیگر جا ندارد. ما خودمان و بعضی از رفقا هستیم دیگر احتیاجی هم به کس دیگری نداریم شما هم بی‌زحمت دور بزن برو آن طرف‌ها ببین یک شغلی چیزی پیدا می‌کنی؟ اگر هم پیدا نمی‌کنی یک دانشگاه برای خودت بساز! یعنی نظام دانشگاهی کارخانه تولید مدرک شده! نه تولید علم، تولید کار و اشتغال، نه حل مسئله. گفتم دانشگاه آزاد و دانشگاه دولتی را همین‌طور گسترش می‌دهید و اصلاً کاری ندارید که ما چه تعداد دانشجو برای چه رشته‌هایی لازم داریم چرا؟ همین سؤال را هیچ کس در ایران جوابش را نمی‌داند! این را باور می‌کنید؟ اگر شما می‌دانید ما هم می‌دانیم.

یک بار دیگر سؤال را تکرار می‌کنم. ما چه تعداد دانشجو در چه سطوحی و در چه رشته‌هایی می‌خواهیم و چرا؟ آن‌ها را ممکن است بگویند چرایش را هیچ کس نمی‌داند چرا؟ می‌گوید این‌قدر لازم داریم ولی نمی‌دانیم چرا؟! خب ساختمان داریم چه کارش کنیم؟ اساتیدمان که نباید بیکار باشند خلاصه باید یک کاری بکنند. یک رشته‌ای استاد داریم یک رشته‌ای درست کردیم که اصلاً نمی‌دانیم به چه درد کشور می‌خورد؟ یا این که چه نیازی داریم؟ نه متن داریم؟ نه استاد خوب برای آن کار داریم آن کسی که هم که می‌آید دانشجو می‌شود آن هم بدبخت است آن هم این رشته را نمی‌خواهد چون فقط می‌خواهد دانشجو بشود! چون فردا می‌خواهد خواستگاری برود بگویند این آقامهندس است خانم دکتر است و الا مجلس خواستگاری به نتیجه نمی‌رسد! یا وقتی که معرفی‌اش می‌کنند بگویند خانم دکتر، آقای دکتر، یا در حوزه بگویند آقای آیت‌الله، حجت‌الاسلام، باز مخصوصاً دکتر حجت‌الاسلام از همه‌اش بهتر است! خب حالا این سؤال را کسی نمی‌پرسد. این سؤال عقلانی که چقدر از بیت‌المال این کشور هزینه کردی؟ که برای طبقات فقیر گرسنه این ملت است. چقدر پدر و مادر خودت هزینه کرد، یک کارگری در روستاست عرق می‌ریزد دخترش را از روستای پشت کوه به تهران فرستاده که انشاءالله این الآن می‌رود ولی دانشمند می‌آید! بعد می‌بیند سنش بالا رفته، یک کارشناسی و کارشناسی ارشد گرفته، هیچی هم شغل ندارد، نمی‌داند به چه دردی می‌خورد، بعد به روستایش برمی‌گردد نه حاضر است زن پسرعمویش است که آنجا بیل می‌زده تازه اگر ازدواج هم بکنند سر دو هفته دعوا و طلاق است! دختر را پیر کردی، پسرها را افسرده کردی، پسرهایی به چهل سالگی رسیدند، دخترها به سی و چند سالگی رسیدند با توهم دانشمند شدن! بعد نه ازدواج می‌کند، نه هیچ مشکل کشور را حل می‌کند و نه مشکل شخص خودش و خانواده‌اش را می‌تواند حل کند! یک قشری که چندتا کتاب خواندند امتحان دادند شدند کارشناس ارشد، دکتر، مجموعاً دکتری می‌گیرند درست 40تا کتاب یا 20تا کتاب نمی‌خوانند و مدرک می‌گیرند. خب این را خوانده ذهنش هم یک چیزهای شلغم شوربا هست می‌بیند اسمش دکتر است ولی احترام یک دکتر را ندارد. آن توهمی هم که داشت که دکتر بشوم پولدار می‌شوم آن هم نیست. یک دکترای خاصی خیلی پولدار می‌شوند بقیه‌شان سر کار هستند!

خب حالا نتیجه آن چه می‌شود؟ عصبی، رنجور، افسرده، تحقیرشده، بیکار، پل‌های پشت سرش خراب شده، جلویش هم چیزی نیست. دیپلم بیکار تبدیل به دکتر بیکار کردید. و عصبانی و معترض. اصلاً کارخانه ضد انقلاب‌سازی و افسرده‌سازی راه انداختید. سؤالات و بحث‌های دینی را از کسی باکی نداریم ولی سوار ماشین تاکسی شدیم راننده ماشین می‌گوید من دوتا فوق لیسانس دارم در دوتا رشته علوم انسانی، علوم سیاسی، دارم روی تاکسی کار می‌کنند. ایشان گفت مردم دانشمند بشوند بهتر است یا نشوند؟ باسواد بشوند یا بی‌سواد؟ گفتم فکر شغل و کار و زندگی می‌کنند. گفت مردم می‌خواهند بچه‌هایشان وارد علم بشوند! علمی باشند. کدام مردم این‌ها را می‌خواهند؟ مردم بچه‌هایشان بیکار هستند می‌خواهند دختر و پسرشان بتوانند یک اتاق اجاره کند، ازدواج کند و یک شغلی داشته باشد یک اقلیت‌هایی در دنیا هستند که حلقه‌های خاصی می‌گذارند معمولاً هم رده‌های یک هستند، این‌ها بطور کامل در پژوهش و نوآوری و تولید علم ممهز می‌شوند و این‌ها بطور ویژه حمایت می‌شوند. نه آمریکا، نه شوروی، نه انگلیس، نه فرانسه هیچ کدام از این‌ها این حرف‌ها را نزدند و هیچ کدام نگفتند که ما می‌خواهیم مردم‌مان دانشمند بشوند. گفتند ما می‌خواهیم کشور دانشمند بشود. همه مردم نه می‌خواهند دانشمند بشوند نه ضرورتی دارد دانشمند بشوند. مردم باید شغل داشته باشند آموزش هم ببینند بله یک عده‌ای هم بطور فانتزی می‌خواهند عالم بشوند خب بروند بشوند. همین الآن اگر اعلام کنند مدرک دانشگاهی هیچ نوع مزیتی ندارد یک کاغذ پاره است! تمام دانشگاه‌ها خالی می‌شود. بگویند حقوق‌تان هم از حقوق بقیه کمتر است آن وقت همین سالن هم خالی می‌شود خود من هم می‌روم کلید این‌جا را دست شما می‌دهم خودم هم می‌روم! بعد هم مگر همه باید دنبال دانشمندی باشند! می‌خواهم بگویم یک اداهایی درست کردند مثل همان ساعت دیواری که هنوز به گردن آن یارو آویزان است! مردمش از گرسنگی دارند می‌میرند دنده‌هایشان بیرون زده، زیر پایشان بزرگترین منابع الماس است. آن الماس‌ها در نیویورک و واشنگتن و لندن و پاریس و تل‌آویو است. دانشگاه‌های کشورهای جهان از جمله ما مشغول بردگی هستیم! ما باید اگر واقعاً دانشگاه تراز انقلاب است و می‌خواهد تمدن‌سازی بکند باید طرحی داشته باشد که بدون انزوا، بدون قطع ارتباط با دانشگاه‌های جهان و از جمله دانشگاه‌های جهان اسلام یک بورس واقعی نه نمایشی، علمی، عمل‌گرا، نوآور، منظم، اشتغال‌آفرین و حل المشاکل. حل‌المسائل هم خوب است ولی حل‌المشاکل هم باید باشد. حل‌المسائل فقط مسائل نظری را حل می‌کند حل‌المشاکل مشکلات عملی را هم باید حل کنیم. و الا چند وقت دیگر همین‌طور می‌گذرد و جلو می‌رویم و موج بیکاران مدرک‌دار، که نه کاری بلد هستند نه مشکلی می‌تواند حل کند. طرف فارغ‌التحصیل کشاورزی است یک زمین به او می‌دهی 6 ماه بعد ول می‌کند می‌رود. یک وقتی یک روستایی اطراف مشهد ما رفته بودیم روستاییه می‌گفت چندتا از این دکترهای دامپزشکی آمدند آمپول بزنند نتوانستند! گوسفند دمبه‌اش را که تکان می‌داد او از این طرف می‌آید آن هم از این طرف. آمده بودند به ما دامداری یاد بدهند! ما اگر بخواهیم ساختارشکنی کنیم زمین می‌خوریم. بخوریم. ما زمین خورده هستیم. ما الآن داریم هزینه می‌دهیم ولی منافعی نداریم. یک زمین خوردن‌هایی هست که آن کس که زمین می‌خورد تویی ولی آن کسی که بلند می‌شود یک کس دیگر است. آنچه که زمین می‌خورد این سیستم آموزشی پژوهشی است زمین بخورد عیب ندارد، ولی آن که بلند می‌شود یک سیستم مولد، واقع‌بین، آرمان‌گرا، کارآمد، مفید که خودش از وجود خودش لذت ببرد. ببینید اگر آدم محصول کار خودش را ببیند واقعاً لذت می‌برد. یعنی شما یک دانشمند خوب تربیت می‌کنید یک مقاله خوب می‌نویسید، یک پایان‌نامه خوب را رهبری می‌کنید یک کلاس خوب را اداره می‌کنید، خود شما چقدر لذت می‌برید؟ جدا از تشویق و مزایایش، خودتان لذت می‌برید از این که من منشأ اثری بودم. یک نسلی را و یک جمعی را جلو بردم برایشان کار ایجاد کردم برایشان خودباوری ایجاد کردم. خودباوری هم به شدت ضعیف می‌شود. وقتی که این موشک را دانشگاه‌های ما ساختند و با آن میمون و ماهواره فرستادند. - یکی از دوستان می‌گفت فردایش که سر کلاس آمدیم یکی از استادان ما یعنی همه مثل شما که نیستند یک عده هم این‌طوری هستند خود شما بهتر می‌دانید – می‌گفت از آن روز تا آخر آن روز مسخره می‌کرد می‌گفت میمون اسلامی فرستادند! خب تو نبودی و الا تو را می‌فرستادیم آن موقع به تو دسترسی نداشتیم! بعد مگر این ارباب‌هایت اول میمون نفرستادند؟ میمون آن‌ها خوب است میمون ما بد است؟ می‌گفت آن روز تا آخر درس مسخره کرد، جوک ساخت، گفت ماهواره از این‌جا رفته میمون بیرون افتاده یک سوسک هم داشتند توی هوا دارد می‌رقصد! همین‌طور چرت و پرت می‌گفته. که چی؟ آن‌ها می‌توانند ما نمی‌توانیم! راست می‌گویی تو نمی‌توانی، آن‌ها تو را تربیت کردند که نه بتوانی نه بخواهی! نه بگذاری که بقیه بتوانند. من اصلاً نگران ازهم پاشی سیستم دانشگاه و حوزه‌مان نیستیم یعنی در این جهت ضد انقلاب هستم برای این که دوتا نهاد محافظه‌کار که دارند دور خودشان می‌تنند! هم حوزه و هم دانشگاه ما دل‌شان هم خوش است. من چند سال پیش در فیضیه گفتم یک نگاهی به خودتان بکنید ببینید چقدر به درد دین می‌خورید؟ داد و قال که به اسلام، به حوزه توهین کردند! پیامبران را رد کردند! چون هرکسی به بعضی از این آقایان انتقاد بکند این با خدا درافتاده! بعضی از این‌ها هستند که اگر به خدا فحش بدهی کاری با تو ندارند ولی اگر به خودشان انتقاد کنی یقه‌ات را می‌گیرند! می‌گویند به خدا و پیامبر هرچه می‌خواهید بگویید آن عیبی ندارد، ولی یک وقت به ما چیزی نگویید! خب حالا حوزه‌اش هم همین‌طور. از شما چه پنهان من یک ذره از این کشف حجاب‌ها خوشحال هستم. برای این که داشتیم خودمان را فریب می‌دادیم. الحمدلله همه درست هستند، بچه‌ها فلان هستند، حوزه ما، دانشگاه ما، باید بفهمند که تا چه حد به درد می‌خورند؟ به درد همان کاری که به عهده گرفتند. حوزه می‌گوید من مسئول تبیین دین هستم، خب بسم‌الله چقدر این کار را کردی؟ دانشگاه هم می‌گوید من مشکلات کشور را حل می‌کنم، توسعه می‌دهم، تولید ثروت، تولید قدرت، تولید امنیت، تولید رفاه، خب چقدر توسعه دادید؟ ما این همه دکترای حمل و نقل ترافیک داریم این وضعیت ترافیک ماست. دکترای محیط زیست داریم این وضعیت محیط زیست شهرهای بزرگ ماست. جزو ده شهرهای آلوده جهان هستیم. این چطور دکترا داشتن است؟! دکترای بازرگانی و بانک داریم، یک بانک را به آن‌ها بسپار بگو مشکلات این را حل کن، گزارش شفاف بده، تولید کار کن، ورشکست هم نشو. خب یک بحث این‌هاست. نمی‌خواهم بگویم همه این‌طوری هستند، نه، دانشگاه‌های ما، فارغ‌التحصیلان، دانشمندان بسیار موفقی هم بودیم همین که توانستیم جزو مسابقات علمی جهان در مقالات علمی و در تولید علم، الآن ایران به لطف خدا در بعضی از رشته‌ها جزو 5 کشور اول جهان است در بعضی‌ها جزو 10تای اول است، در بعضی‌ها جزو 16تای اول است با این که تحریم علمی بودیم و هستیم این کار خیلی بزرگی است. دشمنان ما بیشتر از ما این را فهمیدند. ما خودمان خیلی توجه نداریم دشمن ما بیشتر از ما فهمیده که چقدر ما پتانسیل رشد سریع داریم و چه کارهای بزرگی کرد. همین حوزه و همین دانشگاه. من حواسم به این‌ها هست توجه دارم ولی می‌خواهم بگویم نگاه نادرست به مقوله تولید علم. یک چیزهایی باید ازهم بپاشد بگذار ازهم بپاشد. یک وقت‌هایی یک چیزهایی ازهم می‌پاشد تا بعد درست سر جای خودش قرار بگیرد و از بهم ریختگی‌ها یک نظم جدیدی به وجود بیاید. انقلاب فرهنگی و دانشگاهی شروع شد ولی ادامه پیدا نکرد در مباحث سیاسی و گروهکی و تروریزم افتاد بعد هم عمل‌زدگی، پراگماتیزم، راه بینداز و جا بینداز، این‌طوری جلو آمدیم. نهادهای علمی ما، پژوهشی ما، حوزه و دانشگاه، باید یک بورس واقعی شفاف داشته باشند که معلوم بشود از پس ادعایی که ما می‌کنیم و کاری که باید بکنیم برآمدیم یا نیامدیم؟ تا الآن نفت، تمام تنبلی‌ها و بی‌عرضگی‌های ما را پوشانده است. اگر این نفت نبود بعد می‌دیدید که وضع ما چه بود! ما مشغول نفت‌خواری و مفت‌خوری هستیم. اگراین نفت نبود آن چیزی که علم بود با آن چیزی که علم‌نماست مرزش روشن می‌شد. چون چیزی که مشکل‌تان را حل نکند نمی‌تواند ادامه پیدا کند و سر پا بایستد. قرآن می‌فرماید باطل کف روی آب است. حق، خود آن آب است. باطل مثل کف بالای آب است باطل زیاد دیده می‌شود ولی یک مدتی که می‌گذرد وقتی می‌بینید کف نفعی ندارد نه درخت را آبیاری می‌کند نه تو تشنه هستی سیراب می‌شوی، وقتی می‌بینی همه‌اش کف است و چیزی نیست و کف هم محو می‌شود «ماینفع الناس فیمکث فی الارض» آن چیزی که مشکلات مردم را حل کند می‌ماند. آن چیزی که ادا درمی‌آوری و سروصدا میکنی و شلوغش می‌کنی به اسم روشنفکری، علم، هنر، سلبریتی، همه‌اش باد هواست می‌بینید تهش سوراخ است. به محض این که پشتوانه‌های مصنوعی کنار برود یک آزمون واقعی پیش بیاید آن وقت می‌فهمید. مثل این ارتش‌هایی که در دنیا مانور می‌دهند و رژه می‌روند یک‌جوری رژه می‌روند که می‌گویی خدا نکند اینها حمله کنند کل دنیا را بگیرند بخورند! بعد که جنگ می‌شود می‌بینید همه‌شان در رفتند!

تا وقتی که دانشگاه و حوزه ما آزمون واقعی ندهند معلوم نمی‌شود واقعاً چه کسی دانشمند است و چه کسی نیست، مسئله حل میکند یا نه؟ عرض کردم الحمدلله دانشگاه‌های ما از تمام دانشگاه‌های منطقه جزو دانشگاه‌های موفق و هم مؤمن‌ترین و مسلمان‌ترین اساتید را داریم هم جزو موفق‌ترین‌ها هستیم ولی می‌خواهم بگویم با این وضعیت شعار تمدن‌سازی و استقلال اقتصادی نمی‌شود.

ببینید ما می‌گوییم با ISI و امثال این‌ها حتماً باید کار کنیم منتهی آن‌ها باید در طرح جامع شما باشند نه شما در طرح آن‌ها. یعنی شما باید فعالانه بین‌المللی باشید نه منفعلانه. ما و شما نباید اسبی باشیم که ما را به گاری‌شان می‌بندند ما باید گاری خودمان را بکشیم نه گاری کمپانی‌های سرمایه‌داری را. من خواهش می‌کنم دقت کنید این مؤسسه ISI شما ببینید سیاستگذاران و تصمیم‌گیران ما در این 40 سال اکثراً همین‌طور بودند همین الآن هم همین‌ها هستند می‌گویند ما می‌خواهیم در تولید دانشمند خودکفا بشویم! احمقانه‌ترین حرفی است که فکر می‌کنم در دنیا جزء این‌جا کسی این حرف را نزده! یعنی چه خودکفا در تولید دانشمند؟ یعنی کل ملت ایران دو – سه‌تا دکتری بدهیم ولو معلوم نشود که به درد می‌خورد. به نظرم توی ایران فقط من دکتر نیستم و الا همه دکتر هستند!

می‌خواهیم دانشمند تولید کنیم گفت که مردم باسواد باشند بهتر است یا بی‌سواد؟ ما می‌خواهیم همه باسواد و دانشگاهی بشوند. گفتم آقا سؤال این نیست، این سؤال فرضی است. سؤال واقعی این است ما امکانات و پول و وقت محدودی داریم این را باید صرف اولویت‌ها و نیازهای کشور کنیم و محصول آن هم حل مشکلات مردم و جامعه باشد یا باید این را همین‌طوری هدر بدهیم. مثل این است که شما در تابستان کولر خانه‌تان را روشن کنید و پنجره‌هایتان را هم باز کنید بگویید حالا چه اشکالی دارد کل شهر را سرد کردیم هم کردیم. بگذار خانه ما سرد بشود اصلاً کل محله سرد بشود! معنی‌اش این است. این‌ها توهم است. هنوز هم این تفکر دارد همین حرف‌ها را می‌زند. می‌گوید مردم می‌خواهند بچه‌هایشان دانشمند بشوند کدام مردم؟ یکی از این مردم را نشان من بده که می‌خواهد بچه‌اش دانشمند بشود و توجه به شغل و زندگی و ازدواج و مسکن و گرفتاری‌های بچه‌اش ندارد؟ می‌گویند می‌خواهند ما را از جهان منزوی کنند! آقا ارتباط فعال نه ارتباط منفعل. عاقل باشید مثل کسی که بنزین بزند ماشینش را روش کند بگوییم کجا می‌خواهی بروی بگوید کل جاده‌ها را می‌خواهیم برویم! کل جاده‌ها را می‌خواهید بروید؟ مگر این کشورهایی که بر علم و رسانه و اقتصاد و صنایع نظامی جهان و دانشگاه‌های جهان دارند حکومت می‌کنند مگر اینها این‌طور فکرهای منحطی داشتند؟ این‌ها پروژه تعریف کردند.

در اروپا دوجا به شهرک‌های دانشگاهی رفتم گفتم شما این‌طوری می‌گویید که دانمشندان بیایید این‌جا دانشمندی کنید؟! گفت نه آقا. گفت ما 50تا پروژه برای کشور تعریف کردیم که ما در این 50 مورد باید تحریم‌پذیر و تحت فشار نباشیم. مهمترین مسائل کشور در این 50تا پروژه دیده شده است. بحث انرژی، بحث امنیت، بحث تغذیه و امنیت غذایی و از این قبیل. بر اساس نیازی که داریم پروژه تعریف کردیم بعد واقع‌بین بودیم که چقدر بودجه داریم؟ آرمان داریم، واقعیت را هم دیدیم، آن وقت دنبال آدم‌هایی گشتیم که به درد این کار بخورند. گفت ما گفتیم مثلاً در 30 سال آینده مشکل مسکن خواهیم داشت، مشکل چه و چه خواهیم داشت. یک پروژه تعریف کردیم 6تا تخصص می‌خواهد بهترین متخصص‌های کشور را پیدا کردیم، سازماندهی کردیم، تأمین کردم، بعضی‌هایشان را هم از خارج آوردیم گفتیم امکانات تحقیقاتی، تفریحی همه چیز را دارید و صددرصد هم تحت کنترل و نظارت هستید که سرقت علمی و جاسوسی علمی نشود. گفت ما این‌طوری شروع کردیم یعنی ظرف 50 سال وضعیت کشور ما به لحاظ علمی و اقتصادی زیر و رو شد. همان چیزهایی که ضررده بود سودآور شد. این را در یکی از کشورهای اروپایی دیدم.

یک بار هم اساتیدی از دانشگاه چین آمده بودند گفت فقط شما تحریم نبودید. گفت ما از زمان انقلاب کمونیستی انقلاب مائو، ما تحریم بودیم و تا همین الآن هم ما تحریم هستیم. گفت ما مقاومت کردیم

ناله نکردیم. کار کردیم. الآن کاری کردیم چیزهایی که آمریکا ما را تحریم می‌کردند حالا ما آن‌ها را تحریم می‌کنیم. خب الآن اقتصاد اول جهان شده است یک کشوری که کمونیستی است. حالا کمونیست واقعی که نیستند ولی بالاخره پرچم آن هنوز کمونیست است. مقاومت عاقلانه، پروژه‌های مؤثر و کارآمد.

ببینید ISI چه می‌گوید؟ می‌گوید ما روی علم‌سنجی متمرکز هستیم. این حدود 60 پیش تأسیس شده است مؤسسه علمی تامسون را خریده. این مؤسسات و این اشخاص، این اسم‌ها "یوجین گارفیلد" را خواهش می‌کنم بروید تحقیق کنید ببینید چه کسانی هستند؟ ته این به یک هلدینگ بزرگ اقتصادی در نیویورک برمی‌گردد. نه علمی. پشت صحنه این است منتهی سرمایه، تبلیغات، مدیریت. مدیریت افکار عمومی. Thomson ISI ، تامسون ساینتیفیک (Thomson Scientific). سه‌تا نکته در این دارد. دوستان خودتان این‌ها را می‌دانید منتهی من می‌خواهم روی شما حساسیت ایجاد کنم بروید متمرکز بشوید ببینید ما داریم چه کار می‌کنیم. ما در این‌جا کاری کردیم که اولاً در 50- 60 سال پیش فکر نمی‌کردیم موفق بشویم در جنگ سرد این کار شروع شد. ما دیدیم به جای این که کل دانشگاهیان دنیا را پول بدهیم استخدام کنیم یک کاری کنیم که خود دانشگاه‌های دنیا مسابقه بگذارند به ما سرویس بدهند. خودشان مسابقه بگذارند. میدان زمین را ما تعریف می‌کنیم که در چه رشته‌هایی؟ چه تخصص‌هایی؟ آخرین مقالات و آخرین استعدادها، آخرین دستاوردهای کل دانشگاه‌های جهان باید آنلاین در اختیار ما باشد. اسم این سرقت آنلاین است. الآن این کمپانی در آمریکا پشتوانه اصلی‌اش هم همین هلدینگ اقتصادی سرمایه‌داری است. می‌گوید ما امروز انتخاب می‌کنیم کل دانشگاه‌های دنیا را با پول خودشان و تلاش خودشان رصد می‌کنیم این‌ها زیر چشم ما هستند ما هر دو ماه یک بار می‌فهمیم که در کدام دانشگاه‌ها در چه رشته‌هایی چه استعدادهایی هستند؟ و مقالات و پایان‌نامه‌هایی که می‌نویسند کدام‌هایش به درد ما می‌خورد! ‌اطلاعاتی که ما از مقالات علمی در چندصدتا مجله می‌گذاریم که ارائه می‌شود این‌ها کل اطلاعاتی که ما داریم نیست! خوب‌هایش را نگه می‌داریم. یک بورس دولایه درست کردیم لایه دوم عمومی‌اش دل‌خوش‌کنک است دانشمندان جهان سوم! خوش باشید! حلقه اصلی مرکزی، ما در واقع مرکز سرمایه‌داری علمی جهان را تشکیل دادیم. بانک کل مقالات علمی دانشگاه‌های جهان و داریم رصد می‌کنیم. ما الآن می‌دانیم کدام دانشگاه‌های جهان در چه رشته‌هایی چه تعداد آدم‌های بدردبخور دارند. چه پروژه‌هایی در چه رشته‌هایی در چه کشورهایی دارد پیش می‌رود؟ از این طریق می‌فهمیم کدام کشورها، کدام دانشگاه‌ها، کدام اشخاص برای ما خطر و رقیب هستند یا باید آن‌ها را جذب کنیم و در خودمان هضم‌شان کنیم یا باید از سر راه آن‌ها را برداریم. نه با ترور. حالا ترور هم که می‌کنند ولی با ترور تبلیغاتی –رسانه‌ای، ترور اقتصادی، ترور آکادمیک. می‌گوید صد سال پیش کسی باور نمی‌کرد که ما امروز بتوانیم فهرست کل کتاب‌ها و مقالات همه دانشگاه‌های جهان را مجانی در اختیار داشته باشیم بلکه منّت هم سرشان بگذاریم پول هم بگیریم آن وقت آن‌ها افتخار هم بکنند! بعد با بودجه بیت‌المال کشورهای خودشان با هم مسابقه بگذارند و برای ما این کارها را بکنند. بعد ما به آن‌ها مرتب هویج نشان می‌دهیم که کدام طرف بیا و ما چه مقالاتی را می‌خواهیم هویج دست ماست! چماق دست حکومت‌های خودشان است خودشان با پول خودشان دانشگاهیان‌شان را وادار می‌کنند که ما به شما امتیاز نمی‌دهیم، حقوق نمی‌دهیم مگر این که این کار را بکنید استناد مقالات هزاران نشریه دانشگاهی جهان در اختیار ماست. سرویس ایمفونالج؟ می‌گوید پژوهشگران دنیا با هم مسابقه گذاشتند که بهترین و مفید مقالات‌شان را تحویل بدهند. بعد می‌گوید ما می‌دانیم که چطور باید از این مقالات استفاده کرد. همین مقالات ممکن است آن‌هایی که در حلقه دوم انتشار است همین مقالات ممکن است به کشورهای دیگر هم برود اما بلد نیستند از این‌ها استفاده کنند مثل این که به بنده هواپیما بدهند بنده خلبانی بلد نیستم و هواپیما را توی اتاق مهمانخانه می‌برم پتو رویش می‌اندازم و چایی جلویش می‌گذارم! می‌گوید این مقالات را کسانی که سیستم مفکّره ندارند شما هزارتا از این مقالات را به او بدهی چه کار می‌کند؟ هیچی آرشیو می‌کند! همانطور که پایان‌نامه‌های خودشان را آرشیو می‌کنند. آن روز یک فیلمی توی اینترنت نشان می‌داد نمی‌دانم کدام دانشگاه بود یک خروار پایان‌نامه‌ها را توی آشغال‌ها و زباله‌ها ریخته بودند کوره‌ی دانشمندسوزی بود! معلوم بود آن پایان‌نامه‌ها به درد نمی‌خورد. معلوم بود که اگر به درد هم بخورد کسی نیست که بفهمد این‌ها به چه دردی می‌خورد؟ جایی نیست که رصد شود که این همه دانشجو آمد این همه پایان‌نامه نوشتند این پایان‌نامه‌ها کجا می‌رود؟ به چه درد می‌خورد و چگونه مدیریت می‌شود؟ از روی پایان‌نامه‌ها چندتا استعدادهای برتر را شناسایی می‌کنید؟ ولی او از روی مقالات شناسایی می‌کند. می‌گوید ما برای چند هزار نفر که از طریق همین بورس مسابقه‌ای که گذاشتیم این‌ها را شناسایی کردیم کمپانی‌های ما برای این‌ها دعوت‌نامه می‌فرستند یعنی به دانشگاه‌های دنیا می‌گویند شما – معذرت می‌خواهم – مثل اسب – اسم محترمانه‌تر است – ما مثل اسم بدویم کارهایت را بکن،‌دانشمند تربیت کن و... او می‌گوید این 6تا مقاله، این 7تا متخصص خوب هستند به درد می‌خورند یا دخل کشور خودشان آن‌ها را به کار می‌گیریم یا برای کمپانی‌ها آن‌ها را جذب می‌کنیم و بخشی هم برای سرویسها. و این کار را کردند این مسئله که می‌گویند ناسا مؤثرترین اشخاص آن هیچ کدام اصلاً آمریکایی نیستند، این همین است یعنی می‌گوید لازم نیست ما آمریکایی باشیم بلکه اتاق فرمان باید دست سرمایه‌داری باشد. این‌ها کارگران فکری هستند کارفرما ما هستیم! به ما می‌گوید شماها کارگران ما هستید. کارگر مولد علم. می‌گوید ما پژوهشگران را از روی این مقالات آنالیز می‌کنیم. می‌فهمیم کدام‌ها تا چه حدی به درد می‌خورند؟ خودشان و مقالات‌شان. کجا را باید بکوبیم و تضعیف کنیم کشورهایی که رقیب هستند و دشمن هستند از طریق می‌فهمیم که کدام دانشگاه‌ها و کدام پژوهشگرها برای ما ممکن است دردسر درست کنند این‌ها را یا جذب کن یا یک کاری کن که متلاشی بشود و ازهم بپاشد. 22 رشته انتخابی در Reba science در سراسر دنیا تحت پوشش است. سازمان‌ها، کشورها، مجلات، پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌های جهان همه یاد گرفتند مسابقه بگذارند برای این که به کدام مقالات ما بیشتر استناد می‌شود؟ هیچ کس از خودش نمی‌پرسد که چرا استناد می‌شود؟ چه کسی استناد می‌کند؟ بعد از این استناد چه اتفاقی می‌افتد؟ از این مقاله‌ها کجا دارند استفاده می‌کنند؟ خوشحال است که ما IsI گرفتیم. بعد همه این‌ها تازیانه دست‌شان گرفتند و دانشگاه‌های ما را شلاق می‌زنند که بدوید عقب ماندید! حماقت سیاسی، حماقت آکادمیک. مطلق به این‌ها سرویس می‌دهند. کل نظام دانشگاهی ما را مجبور کردند که به جای این که حداقل به اندازه شما این‌ها را وارد کارهای تولیدی و خدمت به کشور کنید ما این همه مشکل داریم و این همه دکتر و متخصص در همان رشته‌ها داریم. این خیلی چیز عجیبی است. این همه دکتر داریم این همه هم مشکل داریم این برای خودش کار می‌کند آن هم برای خودش کار می‌کند مثل آن سه نفری که مأمور شهرداری بودند آن دو نفر یکی می‌کَند، یکی خاک می‌ریخت، بعد گفتند مگر شما دیوانه‌اید؟ گفت نه ما سه نفر هستیم آن نفر وسط لوله می‌گذاشت او مریض است نمی‌آید ما داریم کار خودمان را می‌کنیم! الآن دانشگاه‌های ما و حوزه دارد کار خودشان را می‌کنند، متخصص و فارغ‌التحصیل بیرون می‌دهند کشور هم در مشکلات خودش گرفتار است! هرکسی کار خودش را دارد می‌کند. ولی آن‌ها این کار را نمی‌کنند. آن‌ها هیچ بودجه‌ای صرف هیچ پژوهشی که به درد آمریکا و به درد سرمایه‌داری نخورد نمی‌کنند ولی ما می‌کنیم! آن‌ها نمی‌گویند ما علمی هستیم و می‌خواهیم علمی کار کنیم، علمی یعنی غیر عقلی؟ یعنی احمقانه؟ هر دو ماه یک بار از طریق این پایگاه‌های اطلاعات آماری بی‌نظیر داریم کل سیاست‌های علمی همه دولت‌های جهان را رصد می‌کنیم و حتی به آن‌ها خط می‌دهیم یعنی یک جوری کار می‌کنیم که رئیس جمهورها و وزیران و وکیل‌های آن کشورها دنبال ما بدوند و جامعه علمی را مجبور کنند که دنبال آن‌ها بروند.

با پول خودمان با زحمت خودمان بدون این خروجی برای این کشور و ملت! – تعابیر را ببینید – می‌گوید منبعی ایده‌آل برای تجزیه و تحلیل کلی علوم پایه، اطلاعاتی که برای به دست آوردن آن باید میلیاردها دلار پول خرج می‌کردیم برای شناسایی آدم‌ها و این که ما الان می‌دانیم که کدام کشورها در چه رشته‌هایی ممکن است پیشرفت کنند. کجا می‌توانیم بازار داشته باشیم. میزان پیشرفت علوم کشورها، انجمن‌ها، سازمان‌ها، مجلات، تشخیص روند تحولات در علوم از جمله علوم اجتماعی و علوم انسانی که از طریق آن‌ها پایان‌نامه‌های علوم اجتماعی وضعیت جوامع را ما می‌شناسیم. ما قبلاً باید ده‌تا جاسوس می‌فرستادیم به یک کشوری، جامعه‌شناس و دانشمند، فیلم بازی کنند و از آن‌جا گزارش بیاورند که این مردم مشکلات‌شان این است و توانایی‌هایشان این است! حالا خودشان به افتخار این کارها را برای ما می‌کنند. مثلاً برو ببین جامعه شیعه و سنی و مذهبی در فلان استان چه حساسیت‌هایی دارند؟ این پروژه علمی است. این به درد چه کسی می‌خورد؟ به درد ما می‌خورد که مشکل را حل کنیم ما که نمی‌کنیم. به چه کسی این‌ها را می‌دهید؟ می‌گوید سمینارهای بین‌المللی یکی از جاهایی است که برای شناسایی و شکار آدم‌ها و نیروها و نفوذ در جامعه علمی و نخبگان این سمینارها هست. حالا تا این را بگوییم می‌گویند آقا این‌ها می‌گویند سمینار برگزار نکنید! این‌ها می‌گویند مقالات به ISI ندهید! چه کسی این حرف‌ها را می‌زند؟ من به جاسوس سیا هم حاضر هستم – به شرط این که بگوید من جاسوس سیا هستم – بیاید بنشیند حرف‌هایمان را بزنیم. این جلسات و نشست‌ها اگر در طرح جامع آن‌ها باشد خیانت و ضرر است اگر در طرح جامع شما باشد درست است. کدام سازمان‌ها و پژوهش‌ها در کدام رشته‌های خاص چه کارکردی دارند؟ سازمانی که مورد نظر ماست در کجای این رتبه‌بندی قرار دارد؟ مقالاتی که پژوهشگران رشته‌های خاص که بیشترین نیاز و ضرورت را دارند در کدام کشورهاست و چه کسانی؟ می‌گوید ما الآن فهرست این‌ها را داریم و می‌دانند در دانشگاه‌های ایران در دانشگاه‌های آزاد و دولتی – چه کسانی در چه رشته‌هایی از طریق همین ISI –چه کسانی تهدید هستند؟ چه کسانی رقیب هستند و چه کسانی طمعه‌های خوبی هستند؟‌ طعمه را هم می‌شناسد تهدید را هم می‌شناسد تهدید را باید از سر راه برداشت و طعمه را هم باید شکار کرد! ببینید تعابیری که مستشرق‌های وزارت خارجه مستعمره انگلیس داشتند این است که می‌گوید در این 100- 150 سال اخیر یک عقده‌ای دارند که دل‌شان می‌خواهد دست‌شان به یک آمریکایی انگلیسی، خارجی بخورد با هم کنار هم یک عکسی بیندازند. آرزویش این است که ولو این که دستشویی او را تمیز کند با افتخار می‌آیند – آن زمان می‌گفت – با افتخار می‌روند توی کشورهایشان می‌گویند ما آن‌جا بودیم. کجایش بودی؟! می‌گوید فرقی نمی‌کند خارجی باشد. – آن زمان می‌گوید، آن ساعت به گردن رئیس قبیله را هم همان‌جا می‌گوید – می‌گوید ما از طریق این که خودشان حقارت را می‌پذیرند و خودشان در کشورهای خودشان مسابقه می‌گذارند که کدام‌هایشان زبان ما را بهتر بلد هستند؟ می‌گوید آفریقایی‌ها و آسیایی‌ها افتخار می‌کنند زبان مادری خودشان را به اندازه زبان ما بلد نیستند و ما همین را می‌خواهیم. این‌ها باید افتخار کنند که به زبان ما با هم حرف بزنند. به زبان ما مقاله بنویسند. الان شما فرض کنید که به شما بگویند کل دنیا دارند به زبان فارسی مقالات می‌نویسند، مذاکرات و معاملات می‌کنند. خب معلوم است این آقایی در دنیاست. انگلیس زبان علم است. کجا؟ در مستعمرات انگلیس. در مستعمرات فرانسه کدام زبان، زبان علم بود؟ فرانسه. مستعمرات روسیه گفتند زبان روسی زبان علم است. هرکس هرجا را گرفته بود آن علم شد. الآن در آمریکای لاتین می‌دانید که برزیل وسط کل آن قاره، برزیلی‌ها پرتغالی حرف می‌زنند و بقیه همه اسپانیولی. سرخپوستان آن طرف چون مستعمره اسپانیا بودند می‌گفتند زبان علم زبان ارباب‌شان اسپانیایی است. این‌ها سهم پرتغالی‌ها بودند آن‌جا زبان علم زبان پرتغالی شد. ما چون جزو سهم انگلیس بودیم زبان علم، انگیسی است! هر کدام از این‌ها در مستعمرات خودشان، زبان خودشان را با پول آن ملت در مدارس اجباری کردند که تا همین الآن هم هست. همین زبان را شما دو جور می‌توانید اجباری کنید یک وقت بگویید مصالح و منافع کشور ما به لحاظ سیاسی، اقتصادی و... در چیزهایی است؟ بعد می‌گویید بخشی از این منافع الآن، الآن که انگلستان یک کشور ابرقدرتی نیست یک قدرت پوشالی و پفکی است. انگلیس و فرانسه مدام به دُم آمریکا چسبیدند و الا این‌ها چیزی نیستند. این‌ها نه به لحاظ نظامی چیزی هستند نه به لحاظ اقتصادی. در قرن 19 یک چیزی بودند ولی هنوز دارند نان خریت همین ملت‌ها را می‌خورند. یک صحنه‌ای دیدم واقعاً گریه‌ام گرفت. یک پدر و مادری آدم‌های خوب، بچه‌شان یک دختر مثلاً 5- 6 ساله بود او آب می‌خواست دو – سه بار گفت آب بدهید ندادند. بعد مدام به او اشاره کرد water ،‌ بعد بچه بدبخت دید دارد از گرسنگی می‌میرد گفت بابا water! بعد به او آب داد. باور می‌کنید؟ خدا شاهد است. بچه‌هایشان را از کوچکی بگذاریم مدرسه‌های دوزبانه! هنوز فارسی الفبا را بلد نیست اما انگلیسی را باید یاد بگیرد حرف بزند! این عقده‌ها، این‌ها همان سیاهپوست‌هایی هستند که موهایشان را زرد می‌کنند. مثلاً مذهبی است می‌خواهد اسم بچه‌اش را فاطمه بگذارد، بعد می‌گوید فاطمه که قدیمی است بعد می‌بیند اون خارجیه گفت فاطمیا! باز فاطمیا خارجی است! فاطمه خارجی‌اش خوب است! داخلی‌اش خوب نیست. بابا آن بدبخت زبانش نمی‌چرخد نمی‌تواند بگوید فاطمه! او چون نمی‌تواند فاطمه بگوید می‌گوید فاطیما. این‌ها احساس حقارت است. امام(ره) می‌گوید روح... خودش محصول تولید می‌کند ولی روی آن مارک خارجی می‌زند. دانشجویان ما هنوز در دانشگاه‌های ما دارند با همین وضع تربیت می‌شوند. می‌گوید ما چگونه اعتبارسنجی می‌کنیم؟ این تیپ‌ها فکر می‌کنند این‌ها یک عده دانشمند محض هستند که نشسته‌اند به قصد قربت در معبد علم، برای رضای الهه معرفت، مشغول نیایش به خدای آگاهی، آنجا بی‌طرف نشستند دارند تحلیل می‌کنند این دانشمندتر است یا او دانشمندتر است؟ واقع‌بین نیستی نه آن‌ها را می‌شناسی نه خودت را می‌شناسی. مدام می‌گویند آقا ما نباید از کورس و بورس رقابت علمی نباید بیرون بیفتیم. کدام کورس علمی؟ در علوم کشاورزی، زیست‌شناسی، شیمی، زیست – شیمی، پزشکی بالینی، علوم کامپیوتر، اقتصاد، بازرگانی، مهندسی، محیط زیست، زمین‌شناسی، ‌ایمن‌شناسی، علم مواد، ‌ریاضیات، میکروبیولوژی، زیست مولکولی، ژنتیک، آثار میان رشته‌ای، عصب‌شناسی، رفتارشناسی، داروسازی، علوم گیاهی و جانوری، علوم اجتماعی روانشناسی،‌ علوم هوا فضا و فیزیک هسته‌ای. می‌گوید ما در تمام این‌ها قبلاً برنامه‌هایمان را ریختیم، فکرها شده است. کجاها و کدام کشورها نباید پیشرفت کنند. یکی هم تصمیم‌سازان حکومتی. گزارشی تحت عنوان گزارش استنادی مجلات علمی با سرواژه JCR در این مجله نماشده در بانک اطلاعاتی شاخصی داریم به نام ضریب تأثیر برای سنجش اعتبار علمی مقالات و مجلات. سؤال؟ ضریب تأثیر را از کجا می‌فهمیم؟ یعنی با چه ملاکی می‌گوییم ضریب تأثیر یک مقاله چقدر است؟ می‌گوید میزان استناد به آن. یکی از آن‌ها میزان استناد است که همین جا هم روی آن خیلی مانور می‌دهند. استناد بر چه اساسی بوجود می‌آید؟ یعنی به چه اساسی در دانشگاه‌ها و جاهای مختلف دنیا در مجلات علمی با چه معیاری بیشتر به یک مقاله استناد می‌کنند؟ یک مشوقی دارد. کسی که برای رضای خدا که دارد تحقیق می‌کند استناد نمی‌کند! یک مشوق دارد. مشوق آن چیست؟ یا اجباری و الزامی است یا تشویقی است. الزامی مثل کشور ما که الآن رسماً وزارت علوم می‌گوید باید این تعداد مقاله را در این رشته تا این تاریخ باید بگوییم اگر نه بزرگترین دانشمند واقعی باشی ده‌تا پروژه حل مشکل داشته باشی قبول نیست! با زور خودتان وادارتان می‌کنند. هر دو ماه یکبار، بر اساس آخرین تحولات در شبکه بین‌الملل روزآمد می‌شود و ما از خود مسئولین آن کشورها مطلع‌تر هستیم از وضعیت پژوهش در آن کشورها. از خودشان بیشتر داریم این‌ها را رصد می‌کنیم! 11 هزار مجله علمی در 21 حوزه موضوع و چند میلیون مقاله در رشته‌های مختلف که هر کدام را می‌گوید با چه شاخص‌هایی وارد شدیم.

حالا بخش ایران را که آدم می‌خواند آتش می‌گیرد، درجه‌بندی نشریات علمی در ایران: مقالات ISI نقش بسیار مهمی در دانشگاه‌های ایران پیدا کرده است ما خودمان هم باور نمی‌کردیم این‌ها این‌قدر قضیه را جدی بگیرند. از خود ما جدی‌تر هستند. گزارشی که آن‌جا داده – می‌گوید ایران بخشنامه کرده،‌ نتیجه فعالیت‌‌های پژوهشی به صورت مقالات علمی چاپ بشود و گفته معیار ما ISI است! خب معیار آن‌ها چیست؟ شما هستید؟ منافع شماست؟ به این مقطع برسد باید سه‌تا مقاله بدهد اگر نتواند مقاله چاپ کند جریمه‌اش می‌کند. یعنی خود ایران به جای ما او را جریمه می‌کند! یعنی ایران جریمه‌شان می‌کند که چرا به ما سرویس نمی‌دهند! مسابقه گذاشته‌اند که چه کسی موهایش زردتر است! دانشگاه‌های مختلف ایران امتیازات خاصی برای چاپ مقالات مستخرج از پایان‌نامه‌ها در نظر گرفته است. حتی دانشجویان ایرانی خارج از کشور را می‌گویند ما به شرطی مدرک شما را در وزارت علوم قبول می‌کنیم که یک مقاله از رساله دکتری در ISI بدهید چاپ کند آن‌ها خوش‌شان بیاید آن‌ها اگر راضی بشوند ما تو را می‌پذیریم اگرراضی نشوند نمی‌پذیریم! ولو این که تو در آن کشور چهارتا پروژه اجرا کردی که آن‌ها ولت نمی‌کنند که بروی، داری فرار می‌کنی. خود آن کشور تو را نگه داشته چون می‌داند تو به دردش می‌خوری. بعد ما این‌جا طرف مثلاً متخصص پژوهشی است به ده‌جا می‌رود می‌گوید این کارها را کردم می‌گویند نه این‌ها معیارهای علمی ندارد! بعد دانشگاه‌های خارج این را پیدایش می‌کنند با او تماس می‌گیرند می‌گویند بیا جایت روی سر ماست بیا. بعد او آن‌جا که می‌رود این‌ها می‌بینند خارجی‌ها گفتند او دانشمند است! تا آن‌ها نگویند که این دانشمند نیست! حالا که آن‌ها گفتند این دانشمند است می‌گویند آقا مغزها فرار کردند! مغز برگرد! مغز چرا فرار کردی عزیزم؟! برای این که ده بار توی وزارتخانه تو آمد، 30 بار توی کارخانه‌ها و کارگاه‌های شما آمد، 60 بار التماس کرد، طرحش را ارائه داد، دوجا طرح او را دزدیدید یکی به اسم خودش برداشت داد، یکی دیگر فلان کرد، دیگری گفت این علمی نیست، بعد دید خودش رفته فروخته خریده! نه مالکیت معنوی داری، نه حق علمی داری. خب نگاه می‌کند آن‌جا به او می‌گویند من برایت تضمین می‌کنم من از تو حمایت می‌کنم حق‌الزحمه تو را به تو درست می‌دهم. حساب و کتاب دارد. خود شما بهتر می‌دانید مدام می‌گویند چرا بعضی‌ها می‌روند؟ خب بعضی‌هایشان حالا هرکسی به یک علت- بعضی از این‌هایی که رفتند من بعضی از آن‌ها را می‌شناسم نمی‌خواستند بروند. توی آشناهای ما چند نفر می‌شناسم که واقعاً نمی‌خواستند بروند. می‌گوید که یک پروژه تحقیقات خوبی است دانشجویان ایرانی خارج از کشور را هم مجبور می‌کنند این کار را بکنند. دسترسی به همه مقالات ISI امکان ندارد و نمی‌توانند. مرتب مقاله می‌دهند ولی نمی‌توانند از منابع مقالات ما استفاده بکنند. این‌قدر صداقت داریم! این که می‌گویند صداقت‌شان مارا کشته! می‌گوید با ISI هم دارند همین کار را می‌کنند خودشان نمی‌توانند به همه مقالات ماها رجوع کنند همه باید به زبان انگلیسی بنویسند و الا داوری نخواهیم کرد! خب اگر هدف فقط علم است شما باید ده‌تا پایگاه زبان‌های مختلف داشته باشید! نه؛‌ مرجعیت ما. آنگلوساکسون‌ (Anglo-Saxon). همه باید مقالات‌شان را به زبان انگلیسی بنویسند، نابغه باشی ننویسی نمی‌گذاریم رسمیت پیدا کند. ارزیابی کنندگان مجلات علمی و مقالات علمی عناوین و منابعی که به زبان انگلیسی نباشد ترجمه هم نخواهند کرد. گفتند ما ترجمه هم نمی‌کنیم! داوران چه کسانی هستند؟ رفتند توی دانشگاه‌ها و گفتند دانشگاه‌های جهان،‌ دانشمندان‌تان را انتخاب کنید هرکس دانشمندتر است بیاید داوری کند؟ این است؟ داورهایش خودشان هستند. نمره که می‌دهد بر اساس... یک مسابقه‌ای در این قضیه راه انداختند. هرکس قصد شرکت در مصاحبه دکتری دارد در مصاحبه‌ها روی تعداد مقالاتش باید تأکید کرد. هرکس هر کاری می‌کند باید اثبات کند که چقدر خودش را توانسته به ما تطبیق بدهد. خیلی خب بس است.

والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha